به گزارش خبرگزاری حوزه ، محمدرضا کائینی (پژوهشگر و روزنامهنگار حوزه تاریخ) به مناسبت درگذشت مرحوم آیتالله مصباح یزدی در صفحه مجازیاش نوشته است:
تاریخ، عالم خستگی ناپذیر، زنده یاد آیتالله حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را با دو خصلت به خاطر خواهد آورد: یکی تبیین نظریه اجتماعی-سیاسی اسلام و دیگری مراقبت از اینکه آن را به انحراف و التقاط، مشَوّه نسازند.
اما در فقره اول: هر حرکت اجتماعی، با فهم و تبیین آغاز میشود. میراث علامه مصباح در این حوزه بیهیچ اغراق، همسنگ علامه طباطبایی و علامه مطهری است. قدر و منزلت علمی او در این میدان نیز هماره مورد تصدیق دشمنان وی قرار داشت!
بودند کسانی که بعدها در کسوت مخالفانش در آمدند اما پیشتر بخش مهمی از بضاعت کلامی و فلسفی خویش را از خوان دانش او کسب کرده بودند، پیروان که جای خویش داشتند! یک بار از خودش شنیدم که فرمود: «پیش از انقلاب، شاخصترین دانشگاهها و مراکز علمی اهل سنت از جمله مصر را به پای جست و جو گشتم و کمتر واکنشی علمی به آوردههای مدرنیته دیدم! از همان دوره بود که سعی کردم تا نقد آن را در زمره اولویتهای خود قرار دهم...». میراث علمی او نه تنها عالم تشیع که جهان اسلام را تکافو کرد و میکند! او همچنان و تا دههها مرجع علمی باورمندان به اسلام اجتماعی و سیاسی خواهد بود.
اما در جنبه انحرافستیزی، کارنامه علامه مصباح بس طولانی و پرفراز و نشیب است. او از نخستین کسانی بود که به عرصه نهضت اسلامی گام نهاد. نزد امام خمینی "ذوالشهادتین" بود و در غیابش، نشریه "انتقام" را منتشر میکرد.
نامهای مخفی که در آن دوره، تنها چند خط از آن، اعدام داشت! با این همه در سالیان منتهی به انقلاب، وجود نقاب اسلام بر چهره بسا گروههای چپ و التقاطی، موجب شد تا توجه وی به افسونِ ایشان جلب شود! این بیم آن گاه در وی قدرت گرفت که دید برخی دوستانش، با علم به عقاید سؤال برانگیزِ این عناصر و جریانات و علیرغم نهی امام خمینی، به آنان کمک مالی میکنند! (نامه امام در این باره هنوز رسما منتشر نشده است). از آن دوره، نگرانیهای او با شهید مطهری مماس و بر آن شد که باید در همان مقطع مبارزه با آنان به مرزبندی پرداخت.
مصباح با همین دغدغه، بار دیگر در دومین دهه از تأسیس نظام اسلامی به میدان آمد. این بار امّا در مواجهه با پشیمانشدگان از انقلاب که امام را راهی موزه تاریخ میخواستند و شهادت امام حسین را معلول خشونت طلبی پیامبر قلمداد میکردند! آنها اگر چه امروز معمایی حل شدهاند و اغلب در رسانههای عربی-عبری لانه کردهاند اما آن روز گردانندگان روزنامههای زنجیرهای بودند و با ذهن و اعتقاد میلیونها جوان، بازی میکردند...!
ترور شخصیتی که در آن دوره و صرفا در پی روشنگریهای نظریِ مصباح از وی سراغ گرفت، کم مانند بود! گمان نمیبرم که جنگ روانی علیه آیتالله کاشانی در مقطع نهضت ملی و ایضا شایعه پراکنی علیه شهید آیتالله بهشتی در سالیان اولیه تأسیس نظام اسلامی نیز چنان گسترهای داشته است!
دشمن یکی از کانونهای مهم نظریهپردازی سیاست دینی را شناخته و در پی نابودی آن بود، هر چند که نهایتا در وصول به این هدف، طرفی نبست! او اما در آن سالیان، به این شلتاق گسترده بیاعتنایی مینمود و تنها ادای وظیفه را میجست! اهل معامله نبود که اگر میبود، میتوانست عرشنشین رنگیننامههای اصلاحطلب شود و مگر عمله جنگ روانی، افرادی که نیم از هزارِ دانش مصباح را نداشتند، را به عرش نرساندند؟...
برافروزندگان شعله هدایت و شکنندگان جو فریب و تزویر، در پی مرگ حیاتی جاودان را میآغازند. افرادی بیشتر را در سپهر روشنگری خویش جای میدهند و از بسا آنان که بعدها میآیند، همچنان دستگیری خواهند کرد. علامه مصباح، از دیروز بر ستیغ جاودانگی قرار یافته است. یادش گرامی باد.